31 August 2010

اگر "مسابقه‌ی محله" هیچ‌وقت اجرا نمی‌شد، واژه‌ی "شیرین‌کاری" وارد ادبیات نمی‌شد.

8 comments:

شهرزاد said...

درود
جداً که راست گفتید
یادش بخیر چقدر دوست داشتم اون مجری رو
:)

Unknown said...

آقا وبلاگتو توی وبلاگ خودم لینک کردم، فکر کنم باید زودتر این کارو می‌کردم.

سامان said...

شیرین کاشتی...

کفتار said...

و هر آنچه امروز فیتیله دارد مرهون فحش های خواهر و مادریست که کودکان دیروز به آقای قناد از مدرسه تا مدرسه می دادند البته آلت زدن خداوند به همه آن بد و بیراه ها بی تاثیر نبوده است.

اسپیرال said...

چه شانسی آوردم هیچ وقت محله ما نیومدن

کفتار said...

سکانس اول: شیخ میاد تلویزیون تو چشم ملت زل میزنه میگه رشوه گرفتم بیشتر هم می دادند، می گرفتم.

سکانس دوم به بعد: گاو و گوسفندها هلهله زنان قربان صدقه صداقتش میروند.

پ.ن: بلا نسبتِ گاو و گوسفند.

مدوسا said...

اول دبستان که بودم اومدن به مدرسه ی ما. من دقیقاً شیرین کاری کردم و صدای جیرجیرک درآوردم. اون موقع ها فکر می کردم خیلی کارم درسته، اما روز پخشش دیدم منو کات کردن و اصلاً نیستم.

Anonymous said...

اميدوارم مشکلي نداشته باشه براتون...
===
V*P*N-2$ F0r A M0nTh-GermanY-ReallY-SpeedY
http://www.13th-g0ner.blogspot.com
medil0ne@yahoo.com